سيزده ماهگيتون مبارك
شيرين خانماي مامان، قند عسلا،نازدونه هاي من، تو اين ماه اصلا ديگه نميشد شما رو يه جا نگه داشت. دارين كم كم شيطون بلا ميشين و زندگي واسه ما نميذارين. مدام ميرين سراغ اسباب بازيهاتون و اونا رو ميريزين وسط سالن. واسه خودتون يه پا نقاش حرفه اي شدين. علاقه شديدي به نقاشي كردن دارين. منم مداد رنگي و دفتر كرايولا براتون گرفتم كه اگه يه موقع هوس كردين مزه اونا رو بچشين لاقل براتون بد نباشه. خواهر جون من اينجام به نظرت چه جوري ميشه از اينجا رفت پايين بذا شماره بابامو بگيرم لطفا سد معبر نکن خواهرجونم.. ...
نویسنده :
مامان زهره
10:26